رویاى خیس

دلنوشته و داستان

رویاى خیس

دلنوشته و داستان

رویاى خیس

این وبلاگ سعى داره دلنوشته ها و عکس هاى زیبا رو براى شما قرار بده.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۳۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۱
مرداد

چشمهایم را که میبندم

لبخنندى میزنم بغضم را پس میزنم

و باز مرور میکنم

خندیدن هایمان را دوستت دارم گفتن هایمان را

لحظه هاى شادى و غممان را

دوباره به این لحظات جان میدهم 

و من به آن مى اندیشم که چقدر دلتنگت هستم 

دلتنگ جانم گفتن هایت 

دلتنگ اخم هایت 

دلتنگ لبخند هایت

دلتنگ صدایت

دلتنگ.......

آه

دلتنگ روزهاى آرام و خوشم با تو

🌹

  • NIGHTS SHADOW
۰۹
مرداد

دلتنگى یعنى 
بى خبرى از حال کسى که با تمام وجودت دوسش دارى 
کسى که نمیدونى الان کجاست و داره به کى فکر میکنه 
کسى  که دلیل نگرانى ها و دل آشوبى هاى هر شبته
کسى که وقتى بهش فکر میکنى راه گلوت بسته میشه
کسى که میشه دلیل همه بى قرارى هات و اشک ریختنات....^_^

🌹

  • NIGHTS SHADOW
۰۴
مرداد

اواسط زمستان در آن هواى سرد قدم میزد، قدم میزد و به خواهر کوچک خود مى اندیشید به قولى که امروز به او داده و نمیدانست چطور به آن عمل کند. به مادرى مى اندیشید که به خاطر تلخى روزگار قلبش به درد آمده بود و او نتوانسته برایش از بیکارى دو روزه اش بگوید.

خسته شده بود از بس دنبال کار گشته بود و هیچ نتیجه ى مثبتى نگرفته بود. دلش براى پدرش تنگ شده بود براى کسى که سالها بود آن ها را رها کرده بود و به آسمان ها رفته بود. بغضش گرفت روى نیمکت کنار خیابان نشست به یاد آن روزها آهنگى را که پدر قبل از خواب او  براى دخترش براى عزیزش میخواند با خود زمزمه کرد. زمزمه کرد و اشک ریخت .

عابرها با تعجب به او نگاه میکردند ولى او هنوز گریه میکرد . چند دقیقه بعد گریه اش بند آمد بلند شد مسیرش را به سمت قبرستان تغییر داد، دلش هواى پدر را کرده بود .

وقتى سنگ قبر پدر را دید قلبش فشرده شد دوباره یاد آن روزها افتاده بود یاد روزهایى که براى پدر درد دل میکرد و اشک میریخت یاد روزهایى که پدر برایش قصه میگفت و غزل میخواند اشک ریخت به یاد روزهایى که پدر از بیمارى اش رنج میبرد و ناتوان شده بود و اشک ریخت به خاطر روزهایى که دیگر پدر نبود تا برایش از روزمره هایش بگوید و سنگ صبورش باشد.

در میان اشک هایش لب باز کرد و براى پدر گفت دوباره از روزمره هایش گفت از حال و روزش از مادرش و خواهر کوچکش گفت مثل همان روزها، مثل همان روزها همه چیز را براى پدر گفت و سبک شد دیگر بغضى در گلویش سنگینى نمیکرد لبخندى زد و گفت : باز هم پدر سنگ صبورم شد:)

🌹 

  • NIGHTS SHADOW
۰۴
مرداد

گاهى وقتها آدمها
از یک جایى به بعد
از یک روزى به بعد
از یک نفر به بعد
دیگر هیچ چیز برایشان معنى ندارد
نه رنگ ها
نه خیابانها
نه فصلها
گاهى وقتها آدمها از یک نفر به بعد
فقط دلتنگند....

  • NIGHTS SHADOW
۰۴
مرداد

پشت آن پنجره ی رو به افق
پشت دروازه ی تردید و خیال
لا به لای تن عریانی بید
من در اندیشه ی آنم که تو را
وقت دلتنگی خود دارم و بس…

  • NIGHTS SHADOW
۰۴
مرداد

در جلسه ی امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود، در این سکوت بغض آلود
قطره اشکی هوس سرسره بازی می کند و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می کشد
عشق تو نوشتنی نیست
در برگه ام کنار آن قطره یک قلب می کشم
وقت تمام است، برگه ها بالا….

  • NIGHTS SHADOW
۰۴
مرداد

کاش من پسر بودم ...
کاش پسر بودم و نشون میدادم چطور باید با یه دختر با کسی که عاشقشی چجور رفتار کنی
براش شعر میگفتم
تو چشماش نگاه میگردم و مولانا میخوندم...
دستشو بی ترس از هیچکس محکم میگرفتم
و بی توجه به آدما تو خیابون وایمیستادم جلوش یهو موهاشو کنار میزدم و میگفتم تو چرا انقد نازی اخه؟
از موهاش تعریف میکردم
از دستاش ...
از برق چشماش ...
از خط منحنی زیبای لبخندش ...
انقدر از زیباییاش میگفتم تا دیگه محتاج شنیدن تعریف و تمجید از هیچکس دیگه ای نباشه ...
اگه بهش شک میکردم ..
اگه بدبین میشدم ...
اگه اشتباه میکرد...
فراریش نمیدادم ...
تنها ولش نمیکردم...
ترکش نمیکردم ...
در عوض سرشو میبوسیدم و با مهربونی ته تو قضیه رو درمیوردم
بهش توجه میکردم ...
براش کتاب میخریدم یا لاک
یا یه روسری اون رنگ که دوس دارم خودم ...
با این چیزای کوچیک سوپرایزش میکردم دیگه ...
هیچوقت نمیزدم تو ذوقش حتی اگه خسته بودم بی حوصله بودم عصبی بودم ...
از سر تا پاش ایراد نمیگرفتم ،
تغییرش نمیدادم ...
نمیکوبیدم از نو بسازمش ...
همونجور که بود با همون قیافه فداش میشدم
به درد دلاش گوش میکردم هر چند مدت یبار
میفهمیدم چقدر حساسه و مرد میشدم واسه غمهاش ...
فدای لوس شدناشو بی طاقتیاش میشدم ...
از اون دختـــری میساختم
که دیگه نه اون کسی غیر من رو بخواد
نه من کسی مثل اون به چشمم بیاد
کاش من پسر بودم ...!

  • NIGHTS SHADOW